توقیعفرهنگ فارسی عمید۱. فرمان، دستخط، و طغرای پادشاهان و بزرگان.۲. فرمان.۳. (اسم مصدر) نوشتن چیزی در ذیل نامه یا کتاب.۴. (هنر) یکی از خطوط اسلامی.
توقیعلغتنامه دهخداتوقیع. [ ت َ ] (ع مص ) نشان کردن بر نامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نشان کردن پادشاه بر نامه و منشور. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رسم کردن طغرای سلطان بر عهد که به فرمان ، معروف است . (ازاقرب الموارد). نامه را نشان کردن . (دهار). نشان گذاشتن . نشان کردن . (فرهنگ فارسی مع
توقیعفرهنگ فارسی معین(تُ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نشان گذاشتن بر چیزی . 2 - نوشتن چیزی ذیل کتاب . 3 - امضا کردن نامه و فرمان . 4 - (اِ.) فرمان شاهی ، طغرای شاهی . 5 - دستخط .
توقیعفرهنگ مترادف و متضاد۱. امر، امریه، امضا، پینوشت، حکم، دستور، فرمان، منشور، مهر ۲. امضا کردن (حکم، فرمان) ۳. نشان گذاشتن، مهر کردن
روکشکاری طوقهتاطوقهbead-to-bead retreadingواژههای مصوب فرهنگستانسابزنی کامل رویه و دیواره و قرار دادن رویه و دیوارۀ جدید
توقیحلغتنامه دهخداتوقیح . [ ت َ ] (ع مص ) سم تاب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به پیه گداخته استوار کردن سم را. || به کلوخ و سنگ ، اصلاح کردن حوض را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توقعلغتنامه دهخداتوقع. [ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) چشم داشتن . (زوزنی ) (دهار) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). چشم داشتن به وقوع چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چشم داشت و امید و انتظار و آرزو در خواست . (از ناظم الاطباء). ترقب و انتظار. چشم داشت . ب
توقیعاتلغتنامه دهخداتوقیعات . [ ت َ ] (اِخ ) ... کسری انوشیروان کتابی است شامل 173 «مرفوع و توقیع» یا پرسش و پاسخ که دستوران و موبدان در امور مهم کشوری و اجرای عدل بین مردم از خسرو انوشیروان به امر خود او سؤال کرده اند و او جواب داده است . طبق روایات ، تألیف ا
توقیعاتلغتنامه دهخداتوقیعات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ توقیع. (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). وضایع، چنانکه توقیعات نوشیروان یا کسری ، وضایع او. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : عدل او نوشیروان گشته ست کاندر وصف اوبیتهای شعر و توقیعات نوشروان بود. <p class="a
توقیعالرومیلغتنامه دهخداتوقیعالرومی . [ ت َ عَرْ رو ] (اِخ ) مصطفی پاشا الوزیربن القاضی جلال الطوسیه وی الرومی الحنفی رئیس الکتاب ... در سال 975 هَ . ق . درگذشت . او راست : تاریخ مصر. درجات المسالک فی طبقات الممالک . دلایل النبوة المحمدی و شمائل الفتوة الاحمدی در تر
توقیعزنلغتنامه دهخداتوقیعزن . [ ت َ / تُو زَ ] (نف مرکب ) مُهرزن . کسی که مهر رئیس یا سلطانی را بر نامه ها زند، مؤکد ساختن فرمان را : گنج نه گوهر فشان صهبا کش و دستان شنوبارده قصه ستان توقیع زن تدبیر ساز. من
توقیعیلغتنامه دهخداتوقیعی . [ ت َ / تُو ] (ص نسبی ) منسوب به توقیع. دارای نشان و صحه ٔ پادشاه یا رئیس . نامه یا فرمانی مؤکد و نافذ با مهر و صحه ٔ سلطان یا رئیس : جهانی درهوا و طاعت ما بیارامیده و نامه ٔ توقیعی رفته است . (تاریخ بیهقی چ
توقیع احمدیلغتنامه دهخداتوقیع احمدی . [ ت َ ع ِ اَ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام مهر نبوت حضرت رسالت (ص ). (آنندراج ). رجوع به توقیع شود.
توقیع کردنلغتنامه دهخداتوقیع کردن . [ ت َ / تُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) نشان کردن و صحه گذاشتن پادشاه یا رئیس نامه و فرمان را جهت نفاذ و تأکید : دل وی را در باید یافت و نامه نبشت تا توقیع کنم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 8
توقیعاتلغتنامه دهخداتوقیعات . [ ت َ ] (اِخ ) ... کسری انوشیروان کتابی است شامل 173 «مرفوع و توقیع» یا پرسش و پاسخ که دستوران و موبدان در امور مهم کشوری و اجرای عدل بین مردم از خسرو انوشیروان به امر خود او سؤال کرده اند و او جواب داده است . طبق روایات ، تألیف ا
توقیعاتلغتنامه دهخداتوقیعات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ توقیع. (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). وضایع، چنانکه توقیعات نوشیروان یا کسری ، وضایع او. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : عدل او نوشیروان گشته ست کاندر وصف اوبیتهای شعر و توقیعات نوشروان بود. <p class="a
توقیعالرومیلغتنامه دهخداتوقیعالرومی . [ ت َ عَرْ رو ] (اِخ ) مصطفی پاشا الوزیربن القاضی جلال الطوسیه وی الرومی الحنفی رئیس الکتاب ... در سال 975 هَ . ق . درگذشت . او راست : تاریخ مصر. درجات المسالک فی طبقات الممالک . دلایل النبوة المحمدی و شمائل الفتوة الاحمدی در تر