توقیر

to[w]qir

معنی

۱. بزرگ داشتن.
۲. بزرگ و بردبار شمردن.
۳. تعظیم و احترام.

مترادف

۱. احترام، بزرگداشت، تعظیم، تکریم
۲. احترام گذاشتن، حرمت گذاشتن، بزرگ داشتن ≠ تحقیر

جست‌وجوی دقیق

توقیر

لغت‌نامه دهخدا

توقیر. [ ت َ ] (ع مص ) به شکوه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکوهمند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بزرگ داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تبجیل و تعظیم . (اقرب الموارد). احترام . بزرگداشت . تعزیز. (یادداشت بخط مرحو

توقیر

فرهنگ فارسی عمید

۱. بزرگ داشتن.۲. بزرگ و بردبار شمردن.۳. تعظیم و احترام.

توقیر

فرهنگ فارسی معین

(تُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - بزرگ داشتن ، تعظیم کردن . 2 - بردبار شمردن .

توقیر

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. احترام، بزرگداشت، تعظیم، تکریم ۲. احترام گذاشتن، حرمت گذاشتن، بزرگ داشتن ≠ تحقیر

جست‌وجوی هم‌آوا

توقر

لغت‌نامه دهخدا

توقر.[ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) وقار نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آهستگی نمودن و بردبار شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آهسته و بردبار شدن . (از اقرب الموارد). حرمت نگاه داشتن . (آنندراج ).

توکر

لغت‌نامه دهخدا

توکر. [ ت َ وَک ْ ک ُ ] (ع مص ) پرشدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرشدن مشک و شکم . یقال : توکر الصبی ؛ ای امتلا بطنه . || پرشدن سنگدان مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اصمعی گوید: یقال : شرب حتی توکر و حتی تضلع. (اقرب الموارد). رجوع به توکیر شود.

توکیر

لغت‌نامه دهخدا

توکیر. [ ت َ ] (ع مص ) پر کردن شکم و مشک . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || مهمانی بنا کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). مهمانی بنای نو دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

توقر

فرهنگ فارسی عمید

۱. آهستگی نمودن.۲. بردبار شدن.۳. وقار، سنگینی، و گران‌مایگی.

توقر

فرهنگ فارسی معین

(تَ وَ قُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - بردبار شدن ، آهستگی کردن . 2 - سنگینی کردن . 3 - (اِمص .) سنگینی ، گرانمایگی .

جست‌وجوی متن

هتکحرمت

فرهنگ مترادف و متضاد

اهانت، توهین، حرمتشکنی، ، رده ≠ توقیر

بخیزیدن

لغت‌نامه دهخدا

بخیزیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) دوتا گردیدن برای تعظیم امیری . (آنندراج ). خم کردن سر برای توقیر و تعظیم . (ناظم الاطباء).

بزرگداشت، بزرگداشت

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. اعزاز، اعظام، تبجیل، تجلیل، تعظیم، تکریم، توقیر، گرامیداشت، نکوداشت ≠ تحقیر ۲. احترام، حرمت، رعایت

تکریم

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. احترام، اعظام، اکرام، بزرگداشت، تجلیل، تعظیم، توقیر، حرمت، سپاسداری، کرنش، مدح ≠ تحقیر ۲. گرامیداشتن، اکرام کردن

احترام

فرهنگ مترادف و متضاد

آبرو، اعتبار، اعزاز، اکرام، بزرگداشت، پاس، تجلیل، تعظیم، تکریم، توقیر، حرمت، رعایت، عز، عزت، کرنش ≠ احتقار، خوارداشت

درپیوند

بیشتر بدانید

توقیر

to[w]qir

معنی

مترادف

جست‌وجوی دقیق

توقیر

لغت‌نامه دهخدا

توقیر

فرهنگ فارسی عمید

توقیر

فرهنگ فارسی معین

توقیر

فرهنگ مترادف و متضاد

جست‌وجوی هم‌آوا

توقر

لغت‌نامه دهخدا

توکر

لغت‌نامه دهخدا

توکیر

لغت‌نامه دهخدا

توقر

فرهنگ فارسی عمید

توقر

فرهنگ فارسی معین

جست‌وجوی متن

هتکحرمت

فرهنگ مترادف و متضاد

بخیزیدن

لغت‌نامه دهخدا

بزرگداشت، بزرگداشت

فرهنگ مترادف و متضاد

تکریم

فرهنگ مترادف و متضاد

احترام

فرهنگ مترادف و متضاد