ترجمه مقاله

توفیق

to[w]fiq

۱. کسی را به کاری مدد کردن.
۲. به کاری دست یافتن.
۳. مدد کردن بخت.
۴. فراهم شدن اسباب‌ کاری.

پیروزی، فیروزمندی، کامروایی، کامیابی، موفقیت ≠ ناکامیابی

بهروزی، پیروز

ترجمه مقاله