لغتنامه دهخدا
گرزم . [ گ ُ رَ ] (اِخ ) برادر اعیانی اسفندیار است و او بدگویی اسفندیار را پیش گشتاسب کرد و گشتاسب اسفندیار را بند فرمود. (برهان ) (آنندراج ). || نام یکی از قهرمانان تورانی . (ولف ) : به هرجا که بودم برزم و ببزم پر از درد و نفرین بدی بر گرزم .<