تفزیعلغتنامه دهخداتفزیع. [ ت َ ] (ع مص ) ترسانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بی بیم گردانیدن . و صله ٔ آن ، عن باشد. قوله تعالی : حتی اذا فزع عن قلوبهم ؛ ای کشف عنها الفزع . (منتهی الارب ) (ناظم ال
تفجعلغتنامه دهخداتفجع. [ ت َ ف َج ْ ج ُ ] (ع مص ) اندوه نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اندوه و دردمندی . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). دردمند شدن از سختی و بلا و اندوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجع قال
تفجیعلغتنامه دهخداتفجیع. [ ت َ ] (ع مص ) به درد آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). دردمند نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بسی اندوه و مصیبت رسانیدن . (زوزنی ). مصیبت زده ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازآنندراج ).
تفزعلغتنامه دهخداتفزع . [ ت َ ف َزْ زُ ] (ع مص ) بترسیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ترسیدن و دهشت داشتن . (ناظم الاطباء).
تفظعلغتنامه دهخداتفظع. [ ت َ ف َظْ ظُ ] (ع مص ) زشت یافتن کاری را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
فُزِّعَفرهنگ واژگان قرآنترس و فزع از بين برده شد (ماضي مجهول از تفزيع است ، و تفزيع به معناي از بين بردن ترس ، و وحشت از دلهاست )
تذئیبلغتنامه دهخداتذئیب . [ ت َ ] (ع مص ) گیسو ساختن برای غلام . (منتهی الارب ). گیسو ساختن برای کودک . (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). || ذِئْبَة ساختن برای پالان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || تفزیع. (المنجد).