تسهیملغتنامه دهخداتسهیم . [ ت َ ] (ع مص ) بُرد به خط بافتن . (تاج المصادر بیهقی ). منقش کردن جامه . || (زوزنی ). چادر مخطط بافتن : سهم البرد؛ خططها بصور کالسهام . (از متن اللغة). || (اصطلاح علم بدیع) آن است که شاعر نسق شعر بر وجهی نهد که بعضی از آن بر بعضی دلالت کند و چون صاحب طبعی یک مصراع از
تسهیمفرهنگ فارسی عمید۱. سهمبندی کردن؛ جزءجزء کردن.۲. [قدیمی] جامه یا پارچه را نقش کردن و مخطط ساختن.
تشحیملغتنامه دهخداتشحیم . [ ت َ ] (ع مص ) شحم خورانیدن قوم را: شحّم القوم ؛ اطعمهم الشحم . (از المنجد).
تسهیم نامتناسبdisproportionationواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی اتمها یا الکترونهای ظرفیتِ بین اتم یا یونهای یکسان بهگونهایکه محصولات متفاوت حاصل شود
تسهیمکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی یمکردن، بخش کردن، سهم دادن، اختصاص دادن، تخصیصکردن، سرشکن کردن، تقسیم کردن، تخصیص دادن سهم داشتن، سهیم شدن
تسهیم نامتناسبdisproportionationواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی اتمها یا الکترونهای ظرفیتِ بین اتم یا یونهای یکسان بهگونهایکه محصولات متفاوت حاصل شود
تسهیم راز پیشنگرproactive secret sharingواژههای مصوب فرهنگستانطرحی برای مقابله با لو رفتن سهام مرتبط با رازی که به افشای راز منجر شود
تسهیم نامتناسبdisproportionationواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی اتمها یا الکترونهای ظرفیتِ بین اتم یا یونهای یکسان بهگونهایکه محصولات متفاوت حاصل شود
مدل تسهیمshare modelواژههای مصوب فرهنگستانمدلی برای پیشبینی تقاضا که در آن مجموع سفرها به اجزای تشکیلدهندۀ آنها تقسیم میشود