تسعیرلغتنامه دهخداتسعیر. [ ت َ ] (ع اِ) فارسیان بمعنی نرخ استعمال کنند. (آنندراج ). نرخ . (ناظم الاطباء) : بازگشت و گفت هفتم از رجب گفت در ری چیست تسعیر ای عجب . مولوی .... چند از مال دیوان که تسعیر اندک داشت به بهای گران به بقالان
تسعیرلغتنامه دهخداتسعیر. [ ت َ] (ع مص ) نرخ نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). قرار دادن نرخ برای چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || آتش نیک افروختن . (تاج المصادر بیهقی ). آتش افروختن . (دهار) (آنندراج ) (ترجمان جرجانی ترتیب ع
تسعیرفرهنگ فارسی معین(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نرخ گذاشتن برای چیزی ، بها تعیین کردن . 2 - (اِ.) تبدیل ارز.
تسحرلغتنامه دهخداتسحر. [ ت َ س َح ْ ح ُ ] (ع مص ) سحور کردن .(تاج المصادر بیهقی ). سحور خوردن . (زوزنی ) (دهار) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). طعام سحری خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تسحیرلغتنامه دهخداتسحیر. [ ت َ ] (ع مص ) محتاج گردانیدن به طعام و شراب . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بسی جادویی کردن . (زوزنی ) بسیار جادویی کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). جادو کردن . (دهار) (از اقرب ا
تسعرلغتنامه دهخداتسعر. [ ت َ س َع ْع ُ ] (ع مص ) افروخته شدن آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). اتقاد. رجوع به همین کلمه شود. || مشتعل شدن هیزم . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || برانگیخته شدن جنگ . (از متن اللغة).
تشعرلغتنامه دهخداتشعر. [ ت َ ش َع ْ ع ُ ] (ع مص ) باموی گشتن . (تاج المصادر بیهقی ). موی برآوردن بچه در شکم و باموی شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). موی برآوردن جنین . (از اقرب الموارد).
تسعیراتلغتنامه دهخداتسعیرات .[ ت َ ] (اِ) ج ِ تسعیر. مأخوذ از تازی ، نرخها و تسعیرها. (ناظم الاطباء) : در باب تسعیرات اجناس که اصناف به مردم شهر می فروشند اگر احدی از اهل حرفه از قرارداد تخلف نماید او را تخته کلاه نماید تا موجب عبرت دیگران گردد. (تذکرةالملوک چاپ دوم ص <s
تسعیرنامجاتلغتنامه دهخداتسعیرنامجات . [ ت َ م ِ ] (اِمرکب ) ج ِ تسعیرنامه . اوراقی که در آنها نرخ های اجناس تعیین و ثبت می گردید : او التزام مزبور را ضبط و از روی آنها تسعیرنامجات نوشته بمناسبت به ناظر بیوتات عرض و به حقیقت واقع آن برسد. (تذکرةالملوک ص <span class="hl" dir="l
تسعیر نامچهلغتنامه دهخداتسعیر نامچه . [ ت َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) تسعیرنامه : مشرفان بیوتات موافق اخراجات بعد از وضع باقی صاحبجمعان سند ابتیاع ، به انضمام ده نیم رسومات بر ضمن تسعیرنامچه قلمی و ناظر مهر نموده به خرج خود مجری دارند. (تذکرةالم
تسعیر نامچهلغتنامه دهخداتسعیر نامچه . [ ت َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) تسعیرنامه : مشرفان بیوتات موافق اخراجات بعد از وضع باقی صاحبجمعان سند ابتیاع ، به انضمام ده نیم رسومات بر ضمن تسعیرنامچه قلمی و ناظر مهر نموده به خرج خود مجری دارند. (تذکرةالم
تسعیراتلغتنامه دهخداتسعیرات .[ ت َ ] (اِ) ج ِ تسعیر. مأخوذ از تازی ، نرخها و تسعیرها. (ناظم الاطباء) : در باب تسعیرات اجناس که اصناف به مردم شهر می فروشند اگر احدی از اهل حرفه از قرارداد تخلف نماید او را تخته کلاه نماید تا موجب عبرت دیگران گردد. (تذکرةالملوک چاپ دوم ص <s
تسعیرنامجاتلغتنامه دهخداتسعیرنامجات . [ ت َ م ِ ] (اِمرکب ) ج ِ تسعیرنامه . اوراقی که در آنها نرخ های اجناس تعیین و ثبت می گردید : او التزام مزبور را ضبط و از روی آنها تسعیرنامجات نوشته بمناسبت به ناظر بیوتات عرض و به حقیقت واقع آن برسد. (تذکرةالملوک ص <span class="hl" dir="l