تسحنلغتنامه دهخداتسحن . [ ت َ س َح ْ ح ُ ] (ع مص ) نیکو دیدن هیئت مال را و نیکو یافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نگریستن به هیئت و رنگ ونهاد مال . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد): تسحن المال ؛ نظر الی سَحَنائِه . (متن اللغة).
تسعنلغتنامه دهخداتسعن . [ ت َ س َع ْ ع ُ ] (ع مص ) پر شدن از فربهی یا نیک فربه گردیدن شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تسعینلغتنامه دهخداتسعین . [ ت ِ ] (ع عدد، ص ، اِ) نود. (ناظم الاطباء). تسعون . || مجازاً اِست . در تداول هجاگویان دُبُر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ز تسعین خرخمخانه سازم خمره ٔ مرهم بریزم اندر او سیماب و زرچوبه برون آرم . سوزنی .از
تصحنلغتنامه دهخداتصحن . [ ت َ ص َح ْ ح ُ ] (ع مص ) خواستن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).