تحیةلغتنامه دهخداتحیة. [ ت َ حی ی َ ] (اِخ ) بنت سلیمان . محدثه است . (منتهی الارب ) (قاموس الاعلام ترکی ).
تحیةلغتنامه دهخداتحیة. [ ت َ حی ی َ ] (اِخ ) راسبیة. محدثه است . (منتهی الارب ) (قاموس الاعلام ترکی ).
تحیةلغتنامه دهخداتحیة. [ ت َ حی ی َ ] (ع مص ) سلام کردن بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سلام فرستادن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). سلام گفتن . (آنندراج ) : فسلموا علی انفسکم تحیة من
تحیهلغتنامه دهخداتحیه . [ ت َ حی ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِمص ، اِ) تحیت . تحیة. سلام و تعظیم و تواضع. (ناظم الاطباء) : محمد ابن اسماعیل کاهلی چو همنامان به تحمید و تحیه . سوزنی .رجوع به تحیت و تحیة شو
تهیئةلغتنامه دهخداتهیئة. [ ت َ ءَ ] (ع مص ) ساختن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راست و نیکو کردن کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تهیة شود.
تهیعلغتنامه دهخداتهیع. [ ت َ هََ ی ْ ی ُ ] (ع مص ) گسترده گردیدن و منبسط شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : تهیع السراب . (اقرب الموارد).
تهیهلغتنامه دهخداتهیه . [ ت َ هی ی َ / ی ِ ] (اِمص ) تهیئة. آماده کردن . ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). آمادگی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تدارک و بسیج و آمادگی و ترتیب و آنچه برای پیشرفت کار و انجام آن آماده و حاضر کنند. (ناظم الاطباء). ساز. آمادگی . ساخ
تهیةلغتنامه دهخداتهیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ، اِمص ) نظم و ترتیب و آمادگی و تدارک . ج ، تهیات . (ناظم الاطباء). نیکو ساختن . آماده کردن . (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تحيةدیکشنری عربی به فارسیاحترام , درود , سلا م , سلا م کننده , احترام کننده , تبريک , تبريکات , تهنيت , تعارف , سلا م اول نامه , احترام نظامي , سرلا م کردن , سلا م دادن , تهنيت گفتن