تانبوللغتنامه دهخداتانبول . (اِ) گیاهی است به هند که آن را میجوند. (المنجد). تامول . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری ). تنبول . (فرهنگ نظام ). هو خمرالهند یمازج العقل قلیلاً. (منتهی الارب ). تامبول . تَنبُل . تنبول . تال . رجوع به تامول و دزی ج 1</span
تانبولفرهنگ فارسی عمیددرختچهای شبیه تاک، با برگهای پهن، سبز، و معطر. برگهای آن را میجوند، محرک اشتها است و در هند، مالزی، و هندوچین میروید.
تنبوللغتنامه دهخداتنبول . [ تَم ْ ] (اِ) برگی باشد که در هندوستان پان گویند و با آهک و فوفل خورند. (برهان ). برگی باشد بمقدار کف دست و کوچکتر و بزرگتر از کف نیز بشود ودر ملک هندوستان با فوفل و آهک بخورند و آن را تانبول و تامول و پان نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). برگی است که در هند با فوفل و آ
تنبوللغتنامه دهخداتنبول . [ تَم ْ ] (اِخ ) نام قلعه ای است در هندوستان . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ).
تنبوللغتنامه دهخداتنبول . [ تَم ْ ] (ع ص ) کوتاه . ج ، تنابیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
طنبوللغتنامه دهخداطنبول . [ طَم ْ ] (اِخ ) دوده ای است به مصر. (منتهی الارب ). || دهی است به مصر. (منتخب اللغات ).
تامبوللغتنامه دهخداتامبول . (اِ) تامول است . (از آنندراج ). مأخوذ از هندی تانبول . (ناظم الاطباء). تَنبول . تَنبُل . برگ پان . رجوع به تامول و تانبول شود.
تنبللغتنامه دهخداتنبل . [ تَم ْ ب ُ ] (اِ) لغتی است در تامول و مذکور است در «ت م ل ». (منتهی الارب ). تانبول . (ناظم الاطباء). رجوع به تامول و تانبول شود.
اسکی استانبوللغتنامه دهخدااسکی استانبول . [ اَ اِ تام ْ ] (اِخ ) (استانبول کهنه ) قریه ٔ کوچکی است واقع در ساحل دریا، در جنوب شرقی جزیره ٔبوزجه در قضای آیواجق سنجاق بیغا، در نزدیکی آن خرابه ٔ شهر قدیمی «الکساندریا تروآس » دیده میشود. آنگاه که این شهر آبادان بوده بندر معموری نیز داشته است که امروز بماس
استانبوللغتنامه دهخدااستانبول . [ اِ تام ْ ] (اِخ )(بوغاز...) نام دیگر بوسفور . تنگه ٔ تنگ و درازی است بطول تقریباً 27 هزار گزدر شمال شرقی شهر استانبول که اروپا را از آسیا جدامی سازد و دریای سیاه را با دریای مرمره متصل میکند.تنگ ترین محل این تنگه قسمت واقع بین رو
استانبوللغتنامه دهخدااستانبول . [ اِ تام ْ ] (اِخ ) (خلیج ...) خلیج قسطنطنیه . نام قدیم آن «خریسون کراس » آلتون بوینوز و به فرانسه کرن در یعنی شاخ زرّین میباشد. خلیج تنگ و درازیست که از یک سو در بین استانبول وایوب و از جانب دیگر در میان غلطه ، ترسانه ، و خاصکوی واقع شده و محفوظترین نقطه ٔ لنگرگاه
استانبوللغتنامه دهخدااستانبول . [ اِ تام ْ ] (اِخ ) (قدیم ) قریه ٔ کوچکی در قضای ایواجک از سنجاق بیغا، در هشت هزارگزی جنوب شرقی و در ساحل بحر. خرابه های شهر باستانی آلکساندریاتروآس در اطراف این قریه دیده میشود. در هنگام آبادی این ناحیت لنگرگاه مکملی هم داشته ، اما امروز با ماسه پر شده است . (قامو
استانبوللغتنامه دهخدااستانبول . [ اِ تام ْ ] (اِخ ) استامبول . اسلامبول . اسطمبول . اسطنبول . قسطنطنیه . قسطنطینیه . بوزنطیا . سابقاً پایتخت دولت عثمانی و یکی از مشهورترین بلاد عالم است . موقع و تقسیمات این شهر باعظمت از چهار قسمت عمده تشکیل شده :1 - خود استا