باغمةلغتنامه دهخداباغمة. [ غ ِ م َ ] (اِ) صحبت با صدای نرم و ملایم . (ناظم الاطباء). در مآخذ دیگر که در دسترس بود دیده نشد.
بوغمالغتنامه دهخدابوغما. (ص ) هرزه و گزاف . بیهوده . (آنندراج ). هرزه . (ناظم الاطباء). || چیز بی بها وبی فایده . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). || ناچیز و لاشی . (از آنندراج ). ناچیز. (ناظم الاطباء). ذره و ریزه ٔ نان . (آنندراج ). || تریشه و خرده پاره . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). || ریزه های طع
غرلغتنامه دهخداغر. [ غ ُ ] (ص ) دبه خایه . (برهان قاطع) (فرهنگ اسدی ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). خایه بزرگ . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). شخصی که خصیه اش بزرگ شده باشد. (برهان قاطع). مرضی است که خصیه از مقدار کلان شود، و گاهی این مرض در پوست گلو پیدا می شود. (غیاث اللغات ). بزرگ شد