بهازلغتنامه دهخدابهاز. [ ب َ ] (اِ) اسب اصیلی را گویند که در ایلقی بجهت نتاج گرفتن سر دهند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ).
بازbase 1واژههای مصوب فرهنگستانهر مادۀ شیمیایی اعم از یونی یا مولکولی که بتواند از جسم دیگری پروتون بپذیرد
باز سختhard baseواژههای مصوب فرهنگستانیک باز لوِیس یا دهندۀ الکترون که قطبشپذیری بالا و الکتروکشانی پایین دارد و بهآسانی اکسید میشود و دارای اوربیتالهای خالی یا پایینتر از سطح تراز عادی است
جفتبازbase pairواژههای مصوب فرهنگستاندو باز آدنین و تیمیدین یا گوانین و سیتوزین در دِنا یا آدینین و یوراسیل در رِنای دورشتهای، که با پیوندهای هیدروژنی به هم متصلاند
جفتشدن بازbase-pairingواژههای مصوب فرهنگستانجفت شدن یک باز در یک رشته با باز مکملش در رشتۀ دیگر در دِنا و رِنای دورشتهای متـ . جفتشدن بازی واتسون ـ کریک Watson-Crick base pairing
بهازرةلغتنامه دهخدابهازرة. [ ب َ زِ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بُهْزورَة (از ذیل اقرب الموارد). شترهای فربه . (ناظم الاطباء).
بهازرلغتنامه دهخدابهازر. [ ب َ زِ ] (ع اِ) ج ِ بُهْزُرَة و بَهْزَرة و بَهْزَر. (ناظم الاطباء). رجوع به مفردات همین کلمه شود.
بهازهیرلغتنامه دهخدابهازهیر. [ ب َزُ هََ ] (اِخ ) بهاءالدین زهیر (581-656 هَ . ق .) (الوزیر) ابوالفضل بهاءالدین زهیربن محمدبن علی بن یحیی بن الحسن بن جعفربن منصوربن عاصم المهلبی الازدی الفاتکی المصری . محل تولد وی وادی نخله بنزد
بهلغتنامه دهخدابه . [ ب ِه ْ ] (ص ) در ایرانی باستان «وهیه » (اوستا «ونگه ، وهیه » .«بارتولمه ص 1405» نیز «وهو» صفت است بمعنی خوب و نیک و به . «بارتولمه ص 1395». سانسکریت «وسو» ، پارسی باستان «وهو» ، پهلوی «وه » . (از حاشیه
سازلغتنامه دهخداساز. (اِ) ساختگی کارها. (برهان ) (انجمن آرا) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ). سامان . (غیاث ) (جهانگیری ). سامان و سرانجام . چنانکه گویند ساز و برگ و ساز و سرانجام . (آنندراج ). آمادگی . ساخت . ساختگی : به روز هیچ نبینم ترا به شغل و به سازبه ش
کلغتنامه دهخداک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص از کاف پارسی یا «گ » آن را کاف تازی و کاف عربی گویند، و آن از حروف مصمته و مائیه و هم از حروف مکسور است ، و علامت خ
بهازرةلغتنامه دهخدابهازرة. [ ب َ زِ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بُهْزورَة (از ذیل اقرب الموارد). شترهای فربه . (ناظم الاطباء).
بهازرلغتنامه دهخدابهازر. [ ب َ زِ ] (ع اِ) ج ِ بُهْزُرَة و بَهْزَرة و بَهْزَر. (ناظم الاطباء). رجوع به مفردات همین کلمه شود.
بهازهیرلغتنامه دهخدابهازهیر. [ ب َزُ هََ ] (اِخ ) بهاءالدین زهیر (581-656 هَ . ق .) (الوزیر) ابوالفضل بهاءالدین زهیربن محمدبن علی بن یحیی بن الحسن بن جعفربن منصوربن عاصم المهلبی الازدی الفاتکی المصری . محل تولد وی وادی نخله بنزد