بررستهلغتنامه دهخدابررسته . [ ب َرْ، رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) (از: بر +رسته بمعنی رها شده و برآمده ). رجوع به رسته شود.
بررستهلغتنامه دهخدابررسته . [ ب َرْ، رُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مطلق نباتات و گیاه بی ساق باشد.(آنندراج ) (برهان ) (انجمن آرا). گیاه تنه دار و غیرتنه دار. (شرفنامه ٔ منیری ). مقابل بربسته بمعنی جماد. ضد بربسته . (شرفنامه ٔ منیری ) : عضد
پیچیده کوهانلغتنامه دهخداپیچیده کوهان . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) دارای کوهانی نیک بررسته : علوف السنام ؛ پیچیده کوهان که گویی بچادر بسته . (منتهی الارب ).
بررستنلغتنامه دهخدابررستن . [ ب َرْ، رُ ت َ ] (مص مرکب ) روییدن . برستن . رستن : ببالای بررسته چون زادسروی بروی دل افروز چون بوستانی . فرخی .نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی بر رست و بر دوید بر او بر بروز بیست . <p class="author
بربستهلغتنامه دهخدابربسته . [ ب َ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) جماد در مقابل بررسته بمعنی نبات و روئیدنی . غیرقابل نمو. (ناظم الاطباء). نقیض بررسته است و آن چیزی را گویند که روح نباتی در وی اثر نکند و نشو و نما نتواند کرد و زیاده از آنچه هست نتواند شد مانند بعض
نیریلغتنامه دهخدانیری . [ ن َی ْ ی ِ ] (اِخ ) میرزا طاهربن قدیم خان شیرازی . از شاعران قرن سیزدهم است . مدتی در هندوستان مداح حکمران دکن بود و در همان دیار به سال 1256 هَ .ق . درگذشت . او راست :چه جرم است آنکه دربند است و کس نادیده عصیانش همی دست سراف