بدیعهفرهنگ نامها(تلفظ: badiee) (عربی) (مؤنث بدیع) نوآیین ، تازه ، جدید ؛ زیبا ؛ جالب ، شگفت انگیز ، نادر .
بدیههفرهنگ فارسی عمید۱. بدون طول تفکر، سخن یا شعر گفتن.۲. (اسم) (ادبی) شعر و سخنی که بدون تٲمل گفته شود؛ زودانداز.
بدائعلغتنامه دهخدابدائع. [ ب َ ءِ ] (ع ص ِ، اِ) بدایع. ج ِبدیعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ِ بدیع. (یادداشت مؤلف ). رجوع به بدایع و بدیعة شود.
بدیعةلغتنامه دهخدابدیعة. [ ب َ ع َ ] (ع ص ) مؤنث بدیع. نو بیرون آورده شده . ج ، بدایع. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
خلاقةلغتنامه دهخداخلاقة. [ خ َل ْ لا ق َ ] (ع ص ) مؤنث خَلاّ ق . (از ناظم الاطباء).- قوه ٔ خلاقة ؛قوتی که ایجاد صور بدیعه می کند.
جنونی بخاریلغتنامه دهخداجنونی بخاری . [ ج ُ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) یا جنونی بدخشانی . ازبزرگان است و رساله ای مستقل در معما دارد. وی در صنایع بدیعه مهارت داشت . رجوع به الذریعه 9:207 شود.