بدخیم

badxim

معنی

ویژگی غده یا توموری سرطانی که به نقاط دیگر بدن هم سرایت می‌کند و آن‌ها را آلوده می‌کند.

مترادف

خطرناک، کشنده، مرگآور، مرگزا، مهلک، کشنده ≠ خوشخیم

جست‌وجوی دقیق

بدخیم

فرهنگ فارسی عمید

ویژگی غده یا توموری سرطانی که به نقاط دیگر بدن هم سرایت می‌کند و آن‌ها را آلوده می‌کند.

بدخیم

لغت‌نامه دهخدا

بدخیم . [ ب َ ](ص مرکب ) ترشرو و بدمزاج و بدخو. (آنندراج ). گرفته روی . (فرهنگ سروری ). ترشرو و عبوس کننده . || بداندیش . (ناظم الاطباء). بدطبیعت . (فرهنگ سروری ).

بدخیم

دیکشنری فارسی به عربی

خبيث , فتاک , موذي

بدخیم

دیکشنری فارسی به انگلیسی

malign, vicious

بدخیم

فرهنگ مترادف و متضاد

خطرناک، کشنده، مرگآور، مرگزا، مهلک، کشنده ≠ خوشخیم

جست‌وجوی هم‌آوا

غده بدخیم

دیکشنری فارسی به انگلیسی

malignancy

تودغدۀ چندشکلی بدخیم

malignant pleomorphic adenoma

واژه‌های مصوب فرهنگستان

هر یک از انواع تودغده‌های چندشکلی که اغلب در غدد بزاقی سالخوردگان مشاهده می‌شود و از تودغده‌های چندشکلی قبلی منشأ می‌گیرد و ماهیتی بدخیم دارد

سیه‌تود بدخیم

malignant melanoma

واژه‌های مصوب فرهنگستان

← سیه‌تود

نزدیک‌بینی بدخیم

malignant myopia, pernicious myopia

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی نزدیک‌بینی که پیامد بیماری وخیم مشیمیه است و به جداشدگی شبکیه و کوری منجر می‌شود

بداخم

لغت‌نامه دهخدا

بداخم . [ ب َ اَ ] (ص مرکب ) ترش رو. اخمو. (یادداشت مؤلف ).

جست‌وجوی مشابه

بدخیمی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

malignancy

بدخیمی (پزشکی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

malignity

غده بدخیم

دیکشنری فارسی به انگلیسی

malignancy

سیه‌تود بدخیم

malignant melanoma

واژه‌های مصوب فرهنگستان

← سیه‌تود

نزدیک‌بینی بدخیم

malignant myopia, pernicious myopia

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی نزدیک‌بینی که پیامد بیماری وخیم مشیمیه است و به جداشدگی شبکیه و کوری منجر می‌شود

جست‌وجوی متن

bulimy

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بدخیم

malignifying

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بدخیم شدن

malignantly

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بدخیم

malignance

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بدخیم

malignified

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بدخیم

جست‌وجوی هم‌آغاز

بدخیمی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

malignancy

بدخیمی (پزشکی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

malignity

جست‌وجوی هم‌قافیه

تودغدۀ چندشکلی بدخیم

malignant pleomorphic adenoma

واژه‌های مصوب فرهنگستان

هر یک از انواع تودغده‌های چندشکلی که اغلب در غدد بزاقی سالخوردگان مشاهده می‌شود و از تودغده‌های چندشکلی قبلی منشأ می‌گیرد و ماهیتی بدخیم دارد

غده بدخیم

دیکشنری فارسی به انگلیسی

malignancy

سیه‌تود بدخیم

malignant melanoma

واژه‌های مصوب فرهنگستان

← سیه‌تود

نزدیک‌بینی بدخیم

malignant myopia, pernicious myopia

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی نزدیک‌بینی که پیامد بیماری وخیم مشیمیه است و به جداشدگی شبکیه و کوری منجر می‌شود

ترجمه مقاله