بالکانهلغتنامه دهخدابالکانه . [ن َ / ن ِ ] (اِ) دریچه مشبکی را گویند از طلا و نقره و امثال آن که از درون خانه بیرون را توان دید و از بیرون درون را نتوان دید. (برهان قاطع) (آنندراج ). دری کوچک در دیوار که از او بیرون نگرند و بود نیز که مشبک کنند. (نسخه ای از لغت
بالقانیلغتنامه دهخدابالقانی . (اِخ ) ابوالفتح محمدبن ابی حنیفة النعمان بن محمدبن ابی عاصم بالقانی معروف به ابوحنیفه از علمای متفنن بود و عادت به شرب مسکر داشت . (از لباب الانساب ج 1 ص 91). ابومظفر عبدالرحیم بن ابی سعد سلمانی ازو
بالقانیلغتنامه دهخدابالقانی . [ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به بالقان از دیه های مرو. (از لباب الانساب ج 1 ص 91) (از معجم البلدان ).
بالگانهلغتنامه دهخدابالگانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) بالکانه . در مشبک . پنجره ایست که از داخل بیرون پیدا شود و از بیرون داخل نمودار نشود. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). و رجوع به بالکانه و نیز رجوع به
پادکانهلغتنامه دهخداپادکانه . [ دْ / دِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) بام بلند. دریچه . و رجوع به پادگانه و بالکانه شود.
بابکانهلغتنامه دهخدابابکانه . [ ب َن َ ] (اِ) بکاف عربی دریچه و کاف برای تصغیر و «آنه » که حرف نسبت است زائد. (ازشرح خاقانی ). و در برهان نوشته که پالگانه ببای فارسی و لام و کاف فارسی بمعنی بام بلند و دریچه ٔ خانه . (غیاث ). ظاهراً کلمه ٔ مصحف بالکانه و پالکانه است . رجوع به بالکانه و پالکانه و