بازگرداندنلغتنامه دهخدابازگرداندن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) بازگشت دادن . ارجاع . برگرداندن . برگشت دادن . پس فرستادن : برو همچنان بازگردان شترمبادا کزو سیم خواهیم و دُر. فردوسی .مرا بازگردان که دور است راه نباید که یابد مرا خشم شاه .<
بازگردانیدنلغتنامه دهخدابازگردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) رجعت دادن . اعاده دادن . بازفرستادن . واپس دادن . (ناظم الاطباء). رَجع. عودت دادن . ارجاع : اسماعیل را بنواخت و خلعت داد و به نیکوئی بازگردانید. (تاریخ سیستان ). مرا به نیکوئی با گروهی بزرگ از غلام و بنده بازگردانید.