بابوتهلغتنامه دهخدابابوته . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) کوزه ٔ پرآب را گویند، و باین معنی باتوته هم آمده است . (برهان ). کوزه ٔ پرآب را گویند. باتوته و بابوجه نیز دیده شده . (آنندراج ) (انجمن آرا).
باتونهلغتنامه دهخداباتونه . [ن ِ ] (اِ) کوزه ٔ پر از آب که باتوته و بابوته نیز گفته اند. (ناظم الاطباء). بالادر. (جهانگیری ) (شعوری ).
باتوتهلغتنامه دهخداباتوته . [ تو ت َ / ت ِ ] (اِ) کوزه ٔ پر از آب . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بالاور. رجوع به بابوته شود.
بالاورلغتنامه دهخدابالاور. [ وَ ] (اِ) کوزه ٔ آب را گویند. (انجمن آرای ناصری ). کوزه ٔ پر از آب باشد که باتوته و بابوته نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کوزه ٔ پرآب . (برهان قاطع). ظرف پر از آب . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص <span class="hl" dir