ترجمه مقاله

باب

bāb

۱. درخور؛ شایسته: باب روز.
۲. رایج: ◻︎ به بازاری که دلال است دلدار / متاع ناله هم باب است بسیار (زلالی: لغت‌نامه: باب).
۳. (اسم) موضوع؛ باره؛ مورد: در این ‌باب.
۴. (اسم) قسمتی از یک کتاب که دارای استقلال نسبی باشد؛ فصل.
۵. (اسم) (جغرافیا) = بُغاز
۶. (اسم) [جمع: اَبواب] [قدیمی] در؛ دروازه.
⟨ باب دندان: [مجاز] چیزی که مطابق میل و پسند کسی باشد.
⟨ باب طبع: موافق میل؛ به‌دلخواه.

۱. رایج، رسم، متعارف، متداول، مد، مرسوم، معمول
۲. در، دروازه
۳. بارگاه، سرا ≠ کلبه
۴. دریچه، پنجره
۵. بخش، فصل، مدخل
۶. اب، بابا، پدر ≠ مام، مادر، ام
۷. خاص، مخصوص، ویژه
۸. باره، خصوص، فقره، مورد
۹. بغاز، تنگه
۱۰. درخور،

ترجمه مقاله