اوصافلغتنامه دهخدااوصاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وصف . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). رجوع به وصف شود.
اوسولغتنامه دهخدااوسو. (اِ) به معنی ربودن و رباینده و آنرا اوسه بر وزن بوسه و اوسوم هم گویند. (آنندراج ).
neverthelessدیکشنری انگلیسی به فارسیبا این اوصاف، با اینحال، هنوز، باز، ضمنا، با این وجود، معهذا، علیرغم
پرآب و تابلغتنامه دهخداپرآب و تاب . [ ب ُ ] (ص مرکب ) پرطنطنه . پرطمطراق . به تفصیل . با اوصاف بسیار.