انحدارلغتنامه دهخداانحدار. [اِ ح ِ ] (ع مص ) بنشیب فرود آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بنشیب فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). انهباط. (از اقرب الموارد). پایین آمدن . فروشدن . فرود آمدن . بنشیب آمدن . (فرهنگ فارسی معین ). فرودویدن . سرازیر شدن . (یادداشت مؤلف ) <span class="
اندارلغتنامه دهخدااندار. [ اِ ] (اِ) سرگذشت و افسانه . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). افسانه . (فرهنگ میر عضدالدوله انجو از غیاث اللغات ). سرگذشت و افسانه و داستان و قصه و حکایت . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : تلخ می آید ترا گفتار من خواب می
اندارلغتنامه دهخدااندار. [ اِ ] (ع مص ) برآوردن . اخراج . برآوردن از مال خود؛ اندر عنه من ماله کذا؛ برآورد آنقدر از مال خود. || افگندن . از شمار افگندن : اندر من الحساب کذا؛ این قدر از شمار افگند. (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیفکندن . (تاج المصادر بیهقی ). || بشمشیر ا
انذارلغتنامه دهخداانذار. [ اِ ] (ع مص ) آگاه ساختن و ترسانیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نَذر. نُذر. نُذُر. نذیر. (منتهی الارب ) . آگاه ساختن و ترسانیدن از عواقب امری پیش از فرارسیدن آن . (از اقرب الموارد). بیم کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ). ترسانیدن و پند دادن . (غیاث اللغات ) (آ
انضارلغتنامه دهخداانضار. [ اِ ] (ع مص ) تازه روی گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). تازه روی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || تازه روی شدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تهبطلغتنامه دهخداتهبط. [ ت َ هََ ب ْ ب ُ ] (ع مص ) انحدار: تهبط الیهم من الثنیة؛ انحدر. (اقرب الموارد). رجوع به انحدار شود.