افژوللغتنامه دهخداافژول . [ اَ ] (اِ) تقاضا. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (برهان ) (مجمع الفرس ) (هفت قلزم ). || انگیژ. (برهان ) (مجمع الفرس ) (هفت قلزم ). تحریض و تحریک . (ناظم الاطباء). افژولیدن . برانگیختن . (از برهان ). و رجوع به افژولیدن شود. || پریشان . (برهان ) (هفت قلز
افژولفرهنگ فارسی عمید۱. تحریک.۲. تقاضا.۳. ابرام؛ اصرار.۴. (صفت) برانگیخته.۵. (صفت) پریشان.۶. (صفت) پراکنده.
حفوللغتنامه دهخداحفول . [ ح َ ] (ع ص ) (نعت فاعلی ) ناقة حفول ؛ ناقه ٔ بسیار شیر در پستان . (از اقرب الموارد).
حفوللغتنامه دهخداحفول . [ ح َ وَ ] (ع اِ) درختی است مانند درخت انار ثمر آن مانندآلو و تلخ باشد و آنرا خورند. (از اقرب الموارد).
حفوللغتنامه دهخداحفول . [ ح ُ ] (ع مص ) حفل و حفیل در تمام معانی . (از اقرب الموارد). رجوع به حفل و حفیل شود.
افؤللغتنامه دهخداافؤل . [ اَ ءُ ] (ع اِ) ج ِفَأل ، شگون . ضد طیره . (منتهی الارب ). ج ِ فأل ، بمعنی سخن خوش و نیکو. (از اقرب الموارد). فؤول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فأل و فؤول شود.
افوللغتنامه دهخداافول . [ اُ ] (ع مص ) غایب و ناپدید شدن . (منتهی الارب ). فرورفتن ستاره و ناپدید شدن آن . (آنندراج ). فروشدن ستاره و ماه و خورشید. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). فروشدن آفتاب و ماه و ستاره . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). غروب ، مقابل طلوع . فروشدن . فرورفتن ستاره
افژولانیدنلغتنامه دهخداافژولانیدن . [ اَ دَ ] (مص ) تقاضا کنانیدن . || برانگیزانیدن و پریشان کنانیدن . || آشامیدن فرمودن . || رفع تشنگی کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به افژولیدن شود.
افژولندگیلغتنامه دهخداافژولندگی . [ اَ ل َ دَ / دِ ] (حامص ) عمل افژولنده . پریشانی . برانگیختگی . و رجوع به افژول و افژولنده شود.
افژولندهلغتنامه دهخداافژولنده . [ اَ ل َ دَ / دِ ] (نف ) تقاضاکننده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (برهان ) (مجمع الفرس ) (فرهنگ رشیدی ). || برانگیزنده . (آنندراج ) (مجمع الفرس ) (فرهنگ شعوری ) (برهان ). برانگیزاننده . (ناظم الاطباء). || دورکننده . (برهان ) (مج
افژولیدگیلغتنامه دهخداافژولیدگی .[ اَ دَ / دِ ] (حامص ) اسم از افژولیدن . پریشانی . عمل آنکه بیفژولد. و رجوع به افژول و افژولیدن شود.
افژولیدنلغتنامه دهخداافژولیدن .[ اَ دَ ] (مص ) برانگیختن . (ناظم الاطباء) (آنندراج )(شرفنامه ٔ منیری ) (میرزا ابراهیم ). || برانگیختن بجنگ . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مؤید) (مجمع الفرس ). برانگیختن بر شر؛ حَث ّ. حض . نزو. (یادداشت دهخدا). || بر سر کار آوردن . (آنندراج ) (برهان ) (ناظم
تقاضالغتنامه دهخداتقاضا. [ ت َ ] (ع مص ) در فارسی بجای تقاضی استعمال شده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درخواست و طلب و خواهش و مطالبه . (ناظم الاطباء). خواهش و با لفظ کردن و داشتن و آمدن مستعمل . (آنندراج ) : گویی از دو لب من ، بوسه تقاضا چه کنی وامخواهی نبود
افژولانیدنلغتنامه دهخداافژولانیدن . [ اَ دَ ] (مص ) تقاضا کنانیدن . || برانگیزانیدن و پریشان کنانیدن . || آشامیدن فرمودن . || رفع تشنگی کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به افژولیدن شود.
افژولندگیلغتنامه دهخداافژولندگی . [ اَ ل َ دَ / دِ ] (حامص ) عمل افژولنده . پریشانی . برانگیختگی . و رجوع به افژول و افژولنده شود.
افژولندهلغتنامه دهخداافژولنده . [ اَ ل َ دَ / دِ ] (نف ) تقاضاکننده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (برهان ) (مجمع الفرس ) (فرهنگ رشیدی ). || برانگیزنده . (آنندراج ) (مجمع الفرس ) (فرهنگ شعوری ) (برهان ). برانگیزاننده . (ناظم الاطباء). || دورکننده . (برهان ) (مج
افژولیدگیلغتنامه دهخداافژولیدگی .[ اَ دَ / دِ ] (حامص ) اسم از افژولیدن . پریشانی . عمل آنکه بیفژولد. و رجوع به افژول و افژولیدن شود.
افژولیدنلغتنامه دهخداافژولیدن .[ اَ دَ ] (مص ) برانگیختن . (ناظم الاطباء) (آنندراج )(شرفنامه ٔ منیری ) (میرزا ابراهیم ). || برانگیختن بجنگ . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مؤید) (مجمع الفرس ). برانگیختن بر شر؛ حَث ّ. حض . نزو. (یادداشت دهخدا). || بر سر کار آوردن . (آنندراج ) (برهان ) (ناظم
کارافژوللغتنامه دهخداکارافژول . [ اَ ] (نف مرکب ) پیشکار و گماشته و کارگزار. (ناظم الاطباء). به کار وادارکننده . و هین رجل یکون مع الاجیر فی العمل یحثه علیه . (تاج العروس ). رجوع به افژولیدن شود.