افسنتینلغتنامه دهخداافسنتین . [ اَ س َ ] (معرب ، اِ) اپسنتین . نوعی از بوی مادران کوهی است درد چشم را سود دارد و گل آن به اقحوان و تلخی آن بصبر نزدیک است . (از برهان ) (آنندراج ). زریره . دارای سه قسم و هر سه رادر طب مانند محرکات و ادویه ٔ ضد کرم استعمال میکنند. نباتیست مابین شجر و گیاه شبیه ببا
افسنتینفرهنگ فارسی عمیدگیاهی خودرو با ساقههای بلند، برگهای کرکدار، شاخههای انبوه، و گلهای زرد کوچک که برای معالجۀ لقوه، فالج، رعشه، و امراض معده و کبد به کار میرفته.
دمسیسةلغتنامه دهخدادمسیسة. [ دَ س َ ] (ع اِ) افسنتین . (یادداشت مؤلف ). به لغت مصر نوع زبون افسنتین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به افسنتین شود.
شیبهلغتنامه دهخداشیبه . [ ش َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) برنجاسب . یکی از گونه های افسنتین . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به افسنتین و شیبة شود.