اعوضلغتنامه دهخدااعوض . [ اَ وَ ] (اِخ ) وادیی است به دیار باهله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وادیی است در دیار باهله از آن بنی حصن . (معجم البلدان ).
احوطلغتنامه دهخدااحوط. [ اَ وَ ] (ع ن تف ) باحتیاطتر. باحتیاط نزدیکتر. ادخل در احتیاط: احوط اجتناب است . (حاشیه ٔ رساله های عملیه ). || نیکوتر.بهتر. || فروگیرنده تر. گردفروگیرنده تر.
اهودلغتنامه دهخدااهود. [ اَهَْ وَ ] (ع اِ) روز دوشنبه . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ).
بلاعوضلغتنامه دهخدابلاعوض . [ ب ِ ع ِ وَ ] (ع ص مرکب ، ق مرکب ) (از: ب + لا (نفی ) + عوض ) بی عوض . بدون بدل . (فرهنگ فارسی معین ). رایگان . مفت . مجان . مجاناً. دادن چیزی بی آنکه چیزی در برابر گرفته شود.
کمکهای بلاعوضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) بلاعوض، اعانه، خیریه، بخشش، احسان، دهش وام قرضالحسنه، اعطایوام یارانه، سوبسید، کمکهایاقتصادی خیرات، صدقه کمکهزینه تحصیلی، بورس درسی، آموزش رایگان طرح مارشال