اعصارلغتنامه دهخدااعصار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عصر که بمعنی زمانه است . (از کشف و منتخب و شروح نصاب از غیاث اللغات ). ج ِ عصر که بمعنی زمانه باشد. (آنندراج ). ج ِ عَصر، عُصر، عِصر، بمعنی روزگار. و ماهها. (از اقرب الموارد). ج ِ عُصُر، عَصر، عِصر، عُصر، بمعنی روزگار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ر
اعصارلغتنامه دهخدااعصار. [ اِ ] (ع مص ) باران رسیده شدن . اُعصر القوم (مجهولاً) اعصاراً؛ باران رسیده شدند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). باران رسیدن بقوم : اُعصر القوم (مجهولاً)؛ امطروا. (از اقرب الموارد). || درآمدن در عصر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بعصر درآمدن : اعصر الرجل ؛ دخل فی ا
اعصاردیکشنری عربی به فارسیطوفان موسمي , بادتند وشديد , گردباد , تندباد , طوفان , اجتماع , توفان سخت درياي چين
پشتۀ یخرُفتیesker/ asar/ eschar/ eskar/ osarواژههای مصوب فرهنگستانپشتۀ ساختهشده از انباشتههای شن و ماسۀ یخساری
چاهسارلغتنامه دهخداچاهسار. (اِ مرکب ) چاه . چاهسر : دو پایش فروشد به یک چاهسارنبد جای آویزش و کارزار. فردوسی .چو آمد ز ره نزد آن چاهساربنزدیک آن چاه بنهاد بار. فردوسی .دگر چاهساری که بی آب گشت فر
چاهسارلغتنامه دهخداچاهسار. (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از مزارع قدیم النسق قاینات است ، حالا سکنه ندارد و اهل مزارع دیگر آن را زرع مینمایند. (مرآت البلدان ج 4 ص 133).
احسارلغتنامه دهخدااحسار. [ اِ ] (ع مص ) اِحسار بعیر؛ مانده کردن شتر را براندن . (منتهی الارب ). رنجانیدن اشتر. (تاج المصادر).
تقسیمبندی سهگانۀ اعصارThree-Age system/ Three Age systemواژههای مصوب فرهنگستانتقسیمبندی دوران پیشازتاریخ به سه عصر پیدرپی سنگ و مفرغ و آهن بر مبنای مادۀ اصلی ماندگاری که برای ابزارسازی در هریک از این سه عصر به کار میرفته است متـ . توالی سهگانۀ اعصار three-age sequence
تقسیمبندی سهگانۀ اعصارThree-Age system/ Three Age systemواژههای مصوب فرهنگستانتقسیمبندی دوران پیشازتاریخ به سه عصر پیدرپی سنگ و مفرغ و آهن بر مبنای مادۀ اصلی ماندگاری که برای ابزارسازی در هریک از این سه عصر به کار میرفته است متـ . توالی سهگانۀ اعصار three-age sequence