اعتقاللغتنامه دهخدااعتقال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیزه را میان رکاب و پای نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیزه در میان ساق و رکاب برداشتن . (آنندراج ). نیزه بمیان ساق و رکاب برداشتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). نیزه را میان ساق و رکاب قرار دادن . (از اقرب الموارد). || پای گوسفند
احتکاللغتنامه دهخدااحتکال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دشوار شدن . || آموختن زبان عجم بعد از عربی . (منتهی الارب ).
اعتکاللغتنامه دهخدااعتکال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آمیخته و ملتبس گردیدن کار. || گوشه گرفتن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || اعتکال خبر؛ مشکل شدن آن بر کس . || همدیگر را سرون زدن گاوها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : اعتکل الثوران ؛ همدیگر را سرون زدند. (منتهی الارب ).
معتقللغتنامه دهخدامعتقل . [ م ُ ت َ ق َ ] (ع اِ) بازداشتگاه . محبس . زندان : حال او موافق حال کمیت بود که جامه ٔ زن در پوشید و از معتقل خویش خلاص یافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 218). سعادت نامی
دیتلغتنامه دهخدادیت . [ ی َ ] (ع اِ) مأخوذ از دیة تازی بمعنی خونبها و آن در شرع ده هزار درهم است . دیت را فارسیان بمعنی مطلق جرمانه نیز آرند. (از غیاث ). دیة خونبها. (زمخشری ) آنچه واجب آید در کشتن . ج ، دیات . تاوان . (یادداشت مؤلف ). عَقل . غیرَة. مَعقُلَة. نَذَر. اعتقال ؛ دیت گرفتن . عق