اعتزاللغتنامه دهخدااعتزال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) یکسو جدا شدن . (منتهی الارب ). یکسو و جدا شدن . (آنندراج ). جدا شدن . (ناظم الاطباء). یکسو شدن . (کنزاللغات از غیاث اللغات ). گوشه نشینی و یکسو شدن . (لطائف از غیاث اللغات ). بیکسو شدن . (مقدمه ٔ لغت میرسیدشریف جرجانی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن
اعتزاللغتنامه دهخدااعتزال . [ اِ ت ِ ] (ع اِمص ) گوشه گیری و کناره جویی . خلوت نشینی و جدایی از مردمان . (ناظم الاطباء). گوشه نشینی . کناره گیری . تنهایی . || واپس کشیدگی از کار وشغل . عزلت گزیدگی . استعفای از کار. (ناظم الاطباء) : هر یک از وصف شراب شمول ملول و از نعت حل
اعتزالفرهنگ فارسی عمید۱. عزلت گزیدن؛ گوشهنشین شدن.۲. کنارهگیری کردن؛ به یک سو شدن؛ گوشهگیری؛ گوشهنشینی.
اعتزالفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - منزوی شدن . 2 - گوشه گرفتن . 3 - دارای آیین معتزله بودن .
اعتظاللغتنامه دهخدااعتظال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در پی ماده بر زبر یکدیگر رفتن سگان و ملخ و جز آن بگشنی . (از منتهی الارب ). بردیف شدن ملخها. (از اقرب الموارد). بر زبر یکدیگر رفتن سنگها و ملخها از پی ماده . (ناظم الاطباء).
اهتجاللغتنامه دهخدااهتجال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نو بیرون آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اعتزال جستنلغتنامه دهخدااعتزال جستن . [ اِ ت ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) کناره گیری کردن . دوری کردن . عزلت گزیدن . انزوا جستن . رجوع به اعتزال شود.
اعتزال کردنلغتنامه دهخدااعتزال کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )دوری گزیدن . اعتزال اختیار کردن . کناره گیری کردن .
اعتزال جستنلغتنامه دهخدااعتزال جستن . [ اِ ت ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) کناره گیری کردن . دوری کردن . عزلت گزیدن . انزوا جستن . رجوع به اعتزال شود.
اعتزال کردنلغتنامه دهخدااعتزال کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )دوری گزیدن . اعتزال اختیار کردن . کناره گیری کردن .
اعتزال جستنلغتنامه دهخدااعتزال جستن . [ اِ ت ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) کناره گیری کردن . دوری کردن . عزلت گزیدن . انزوا جستن . رجوع به اعتزال شود.
اعتزال کردنلغتنامه دهخدااعتزال کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )دوری گزیدن . اعتزال اختیار کردن . کناره گیری کردن .