ترجمه مقاله

اعتدال

'e'tedāl

۱. میانه‌روی.
۲. (اسم) حد وسط گرما و سرما یا خشکی و رطوبت.
۳. میانه‌حال شدن.
۴. برابر شدن.
۵. [قدیمی] راست شدن.
⟨ اعتدال خریفی: (نجوم) اول پاییز که درازی روز و شب متساوی می‌شود و هوا هم معتدل می‌گردد.
⟨ اعتدال ربیعی: (نجوم) اول بهار که درازی روز و شب متساوی می‌شود و هوا هم معتدل می‌گردد.

۱. تعادل
۲. مدارا، ملایمت
۳. راستی، میانهروی
۴. بینابینی ≠ افراط، تفریط

میانه روی، ترازینه

اعتدال

لغت‌نامه دهخدا

اعتدال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) میانه حال شدن در کمیت . (ناظم الاطباء). میانه حال شدن در کمیت و کیفیت . (منتهی الارب ). میانه حال شدن در گرمی و سردی و خشکی و تری یا در طول و عرض . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). میانه حال گردیدن در کمیت و کیفیت . (از اقرب الموارد). توسط حالی میان دو ک

اعتدال خریفی

لغت‌نامه دهخدا

اعتدال خریفی . [ اِ ت ِ ل ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نقطه ٔ اعتدال خریفی ؛ رأس المیزان باشد، وچون آفتاب بدان جایگاه رسد به خریف ، شب و روز مساوی باشند. (یادداشت بخط مؤلف ). آغاز پاییز که درازی روز و شب مساوی گردد. (از فرهنگ فارسی معین ). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد:

اعتدال خریفی

لغت‌نامه دهخدا

اعتدال خریفی . [ اِ ت ِ ل ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نقطه ٔ اعتدال خریفی ؛ رأس المیزان باشد، وچون آفتاب بدان جایگاه رسد به خریف ، شب و روز مساوی باشند. (یادداشت بخط مؤلف ). آغاز پاییز که درازی روز و شب مساوی گردد. (از فرهنگ فارسی معین ). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد:

اعتدال ربیعی

لغت‌نامه دهخدا

اعتدال ربیعی . [ اِ ت ِ ل ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نقطه ٔ اعتدال ربیعی ، رأس الحمل باشد و چون آفتاب بدان جایگاه رسد به بهار شب و روز برابر باشد. (یادداشت بخط مؤلف ). دایرةالبروج و معدل النهار در دو نقطه با هم تقاطع میکنند، یکی آن که چون آفتاب از آن بگذرد، در قسمت شمال

ترجمه مقاله