استضعافلغتنامه دهخدااستضعاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ناتوان شمردن . اِکارَه . سست پنداشتن . ناتوان یافتن کسی را. (منتهی الارب ). ضعیف یافتن و شمردن . (تاج المصادر بیهقی ). ضعیف شمردن . (زوزنی ). حقیر داشتن . || مقهور ساختن . (منتهی الارب ).
استضعاففرهنگ فارسی عمید۱. ناتوان و ضعیف کردن بر اثر ستم و بهرهکشی ناعادلانه.۲. ناتوان و ضعیف شدن بر اثر ستم و بهرهکشی ناعادلانه.
استهدافلغتنامه دهخدااستهداف . [ اِ ت ِ] (ع مص ) نشانه شدن . (زوزنی ). بنشانه ٔ چیزی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). نشانه ٔ چیزی شدن . خود را نشانه ساختن . نشانه کردن خود را: من صنف فقد استهدف . || بلند برآمدن . اهداف . بلند گردیدن . || پائیدن . || کوتاهی کردن دوشنده در دوشیدن . (منتهی الارب ). || ا
استیدافلغتنامه دهخدااستیداف .[ اِ ] (ع مص ) قطره قطره چکانیدن پیه را. (منتهی الارب ). بچکانیدن . (زوزنی ). چکیدن خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || بازکاویدن از خبر. || فراهم کردن زن نطفه ٔ مرد را در زهدان . || باز کردن سر ظرف و مطلع شدن . سرگشادن آوند شیر را و مطلع شدن : استودف لبناً فی الاناء.
مستضعفلغتنامه دهخدامستضعف . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استضعاف . ضعیف شمرنده . (اقرب الموارد). رجوع به استضعاف شود.
مُّسْتَضْعَفُونَفرهنگ واژگان قرآنضعیف شمرده شدگان (استضعاف به معناي ضعيف شمردن و توهين و بي اعتنائي به امر چيزي است)
مُسْتَضْعَفِينَفرهنگ واژگان قرآنضعیف شمرده شدگان (استضعاف به معناي ضعيف شمردن و توهين و بي اعتنائي به امر چيزي است)
يَسْتَضْعِفُفرهنگ واژگان قرآنناتوان و زبون مي گيرد - ضعيف مي شمرد (استضعاف به معناي ضعيف شمردن و توهين و بي اعتنائي به امر چيزي است)