ازملکلغتنامه دهخداازملک . [ اَ م َ ل َ ] (اِ) پیچکی است خاردار که درهمه ٔ جنگلهای شمال ایران و اراضی کم ارتفاع ساحلی و در آستارا تا 800 گزی دیده میشود. میوه ٔ آن خوراکی وچوب وی برای سوخت بکار میرود. در لاطینی اسمیلاکس اکسلسا نام دارد و در لاهیجان و شهسوار و رو
اَزمَلَکSmilaxواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از اَزمَلَکیان بالاروندۀ چوبی یا خاردار با 300 تا 350 گونه که در نواحی معتدل و گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند
بالکالغتنامه دهخدابالکا. [ ل ِ ] (اِ) نامی است که در «درفک » به وشات دانه دهند. و رجوع به ازملک شود.
شنگیلهلغتنامه دهخداشنگیله . [ ش ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) نامی است که در آستارا به وشات دانه دهند. رجوع به ازملک شود. (یادداشت مؤلف ).
ملاشلغتنامه دهخداملاش . [ م ِ ] (اِ) نامی است که در ساری به وشات دانه دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ازملک شود.
کامپورهلغتنامه دهخداکامپوره . [ رِ ] (اِ) نامی است که در اطراف رشت به وشات دانه دهند. رجوع به ازملک در همین لغت نامه شود. (یادداشت مؤلف ).
کفله بورلغتنامه دهخداکفله بور. [ ک ُ ف ُ ل َ ] (اِ) در کرگانرود به وشات دانه گویند. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ازملک در همین لغت نامه شود.