لغتنامه دهخدا
ارقم . [ اَ ق َ ] (اِخ ) (سناءالدّین ... فارسی ) (امیر) برادر اتابک دکله که ممالک فارس در تحت تصرف و فرمان او بود و از حدّ مکران تا ساحل عمان در ضبط و امکان او. او را ابیات است از آن جمله :روی تو بطعنه بر قمر می خنددلعلت بکرشمه بر گهر می خندداز شیرینی که هست گوئی