ارتشا

مقوله: اخلاقیات قانون، تجاوز، قهر، وحشی‌گری، خشونت، مجرمیت، خلاف‌کاری، تخلف، جنایت، نادرستی، گناهکاری، بی‌عدالتی، پا فراتر گذاشتن ارتشا، رشوه‌خواری، رشوه ◄ هدیه

کلاهبرداری

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: نحوۀ ارتباط ری، تقلب، حیله‌گری، تزویر، تدلیس، کلاه، غش اختلاس، دزدی تقلب مالیاتی، حسابسازی، فرارازمالیات، پول‌شویی تطمیع، ارتشا تمسخر کلاهبردار، متقلب، دروغگو

جست‌وجوی هم‌آغاز

ارتشام

لغت‌نامه دهخدا

ارتشام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مهر کردن غله و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). مهر کردن غله را در خرمن گاه .

ارتشاء

لغت‌نامه دهخدا

ارتشاف

لغت‌نامه دهخدا

ارتشاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مکیدن (چنانکه آب را). رشف . || خون از بینی آوردن .

ارتشاف

لغت‌نامه دهخدا

ارتشاف . [ اِ ت ِ ] (اِخ ) نام کتاب لغت عرب ازابوحیان و اصل آن «ارتشاف الضرب من کلام العرب » است .

ارتشاء

دیکشنری فارسی به عربی

رشوة

درپیوند

بیشتر بدانید

ارتشا

'ertešā

معنی

مترادف

جست‌وجوی دقیق

فرهنگ فارسی عمید

فرهنگ مترادف و متضاد

جست‌وجوی هم‌آوا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی معین

جست‌وجوی مشابه

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری فارسی به عربی

جست‌وجوی متن

فرهنگ مترادف و متضاد

فرهنگ مترادف و متضاد

فرهنگ مترادف و متضاد

فرهنگ فارسی طیفی

فرهنگ فارسی طیفی

جست‌وجوی هم‌آغاز

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری فارسی به عربی