احیانلغتنامه دهخدااحیان . [ اَح ْ ] (ع اِ) ج ِ حین . وقتها. زمانها : کنون معشوق و می باید نوای چنگ و نی بایدسرود و رود کی باید جز این وقت و جز این احیان . لامعی .ج ، احایین .
احیانلغتنامه دهخدااحیان . [ اِح ْ ] (ع مص ) مقیم گردیدن . هنگامی بجای ایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). || اِحیان اِبل ؛ خداوند وقت دوشیدن شتر ماده گردیدن ، یا خداوند وقت آگاه گردانیدن برای دوشیده گردیدن آنان . || رسیدن بوقت آنچه میخواهند کردن : اَحین القوم ؛ حان لهم ما حاولوه . || هلاک کردن : ا
چاهانلغتنامه دهخداچاهان . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 132 هزارگزی جنوب کهنوج بر سر راه مالرو سیربک به چغین واقع شده . کوهستانی و گرمسیر است و 40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
چاهانلغتنامه دهخداچاهان . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیربک بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 90 هزارگزی جنوب میناب و 3 هزارگزی خاور راه مالرو جاسک به میناب واقع شده و 30 تن سکنه دارد. (از فر
چاهانلغتنامه دهخداچاهان . (اِخ ) دهی است از دهستان بنت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار که در 48 هزارگزی جنوب باختری نیکشهر، کنار راه مالرو بنت به چاه بهار واقع شده . کوهستانی ، گرمسیر و مالاریائی است و 250 تن سکنه بلوچ سنی دارد. آ
چاهانلغتنامه دهخداچاهان . (اِخ ) دهی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 180 هزارگزی جنوب خاوری کهنوج بر سر راه مالرو گابریک به رمشک واقع شده .کوهستانی و گرمسیر است و 50 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش برنج ، ت
گیاهانلغتنامه دهخداگیاهان . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت . واقع در 36هزارگزی جنوب خاور کهنوج و 4هزارگزی شمال راه مالرو رمشک به کهنوج . محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنه ٔ آن <span class="hl" di
احیاناًلغتنامه دهخدااحیاناً. [ اَح ْ نَن ْ ] (ع ق ) اتفاقاً. گاهگاه : اگر احیاناً چاره ٔ این شغل مرا [ احمد حسن ] بباید کرد من شرایط این شغل را درخواهم بتمامی . (تاریخ بیهقی ). || هیچ . هرگز.
حینلغتنامه دهخداحین . (ع مص ) نزدیک گشتن وقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رسیدن وقت . (منتهی الارب ). رسیدن وقت نماز. (ناظم الاطباء). || خشک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به حَین شود. || (اِ) روزگار. (منتهی الارب ). || هنگام . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).وقت . (بحر ال
کیلغتنامه دهخداکی . [ ک َ / ک ِ ] (ق ) کدام و چه وقت . (برهان ). کدام وقت . (فرهنگ رشیدی ). کلمه ای است که برای استفهام زمان می آید. (غیاث ). استفهام فی الزمان یعنی برای طلب تعیین زمان . (آنندراج ). کلمه ٔ غیرموصول به معنی چه وقت و چه زمان و چه جا و کجا که
احیاناًلغتنامه دهخدااحیاناً. [ اَح ْ نَن ْ ] (ع ق ) اتفاقاً. گاهگاه : اگر احیاناً چاره ٔ این شغل مرا [ احمد حسن ] بباید کرد من شرایط این شغل را درخواهم بتمامی . (تاریخ بیهقی ). || هیچ . هرگز.
تمساحیانCrocodylidaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راستۀ تمساحسانانِ تخمگذار که خزندگانی آبزی با جثهای متوسط تا بزرگ هستند و در آروارۀ پایین دندان و در پشت پوششی زرهمانند دارند