مدیریت بر مبنای سرکشیmanagement by walking around, management by wandering about, management by walking about, MBWAواژههای مصوب فرهنگستانروشی در مدیریت که در آن بر حضور مستقیم و سرزدة مدیریت در امور کاری و گفتوگو با کارمندان تأکید میشود
اطلاعات هزینههای محلیinformation about typical costsواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به هزینههای اضافی احتمالی خرید کالاهای محلی و خدمات متداول در هر مقصد گردشگری
اطلاعات ورودentry information about a countryواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به قوانین و مقررات ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن
اطلاعات فراغتی ـ ورزشیinformation about sport and leisure facilitiesواژههای مصوب فرهنگستانریز اطلاعات تسهیلات ورزشی و فراغتی موجود در مقصد اعم از اینکه در قرارداد قید شده باشد یا نشده باشد
نورتابabat-jour (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانچراغی معمولاً پایهدار که سرپوشی برای تنظیم نور داشته باشد
ابعدفرهنگ فارسی معین(اَ عَ) [ ع . ] (ص .) 1 - دورتر، بعیدتر. 2 - خویش دور، بیگانه . 3 - خیانت گر، خائن . 4 - خیر، فایده . ج . اباعد.
ابعدلغتنامه دهخداابعد. [ اَ ع َ ] (ع ن تف ، ص ) دورتر. بعیدتر: ابعد من النجم ؛ اقصی . || خویش دور. || بیگانه . || خائن . خیانت گر. || (اِ) خیر و فایده . ج ، اباعد.
غرباءلغتنامه دهخداغرباء. [ غ ُ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غریب . (منتهی الارب ) (دهار). غریبان . مسافران . بیگانگان . (منتهی الارب ). دورماندگان . مردمان غریب و بیگانه و مسافر. || مردمان فقیر و پریشان و درویش . (ناظم الاطباء): قوم غرباء؛ اباعد. (اقرب الموارد). رجوع به غریب شود.
مناصحلغتنامه دهخدامناصح . [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) نصیحت کننده . اندرزدهنده : استرضای جوانب از موءالف و مجانب و اقارب و اباعد... و منافق و مناصح ... تمام به اتمام رسانید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 172).بیار ساقی سرمست جام باده ٔ عشق بده
مجانبلغتنامه دهخدامجانب . [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) دور شونده . دوری گزیننده . خلاف موءالف : ... و استرضاء جوانب از موءالف و مجانب و اقارب و اباعد ... و مناصح و مخالص و مماذق تمام به اتمام رسانید. (مرزبان نامه ). || (اصطلاح هندسی ) خط مستقیمی را مجانب یک منحنی می گویند که چون