آسیابان

'āsiyābān

معنی

۱. کارگر آسیا.
۲. کسی که در آسیا غلات را آرد می‌کند؛ صاحب آسیا.

جست‌وجوی دقیق

آسیابان

لغت‌نامه دهخدا

آسیابان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) آسبان . طَحّان : چو بشنید از آسیابان سخُن نه سر دید از آن کار پیدا نه بن . فردوسی .فروماند از آن آسیابان شگفت شب تیره اندیشه اندرگرفت . فردوسی .هر آنک

آسیابان

فرهنگ فارسی عمید

۱. کارگر آسیا.۲. کسی که در آسیا غلات را آرد می‌کند؛ صاحب آسیا.

آسیابان

فرهنگ فارسی معین

(ص . اِ.) کسی که نگه داری و ادارة آسیاب را بر عهده دارد.

آسیابان

واژه‌نامه آزاد

نام روستایی در 69کیلومتری بیرجند(استان خراسان جنوبی) بوده که پس از تفکیک استان های خراسان به نام شهر قهستان تغییر یافته است.

جست‌وجوی هم‌آوا

حسابان

calculus 2

واژه‌های مصوب فرهنگستان

شاخه‏ای از ریاضی که به مشتق‏گیری و انتگرال‌گیری و مباحث مربوط به آنها می‏پردازد

اسیابان

خسرو آسیابان

خسرو آسیابان . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام آسیابانی است که یزدگرد سوم به وقت فرار از دست عربان به آسیای او پناه برد و او طمع در لباس یزدگرد کرد و شب هنگام سر آخرین شاه ساسانی را از تن جدا نمود . رجوع به ج 1 ص