احباجلغتنامه دهخدااحباج . [ اِ ] (ع مص ) نزدیک شدن . بالا برآمدن تا دیده شود. || برآمدن رگها و سطبر گردیدن . || ناگهان پیدا گردیدن . (منتهی الارب ).