پودweft, filling, woof, shute, shoot 3واژههای مصوب فرهنگستاننخی کـه درجهت عـرض پارچههای تاری ـ پودی قرار میگیرد
پوپولغتنامه دهخداپوپو. (اِ) هُدهُد. (اسدی ) (دهار). ابوالربیع. مرغ سلیمان . پوپه . پوپک . پوپش . (برهان ). پوبش . (زمخشری ). شانه سر. شانه سرک . شانه بسر. بودبود : خلاف نیست که شاه پرندگان باز است اگر چه تاج وطن بر چکاد پوپو کرد. اثیر اخسی