usingدیکشنری انگلیسی به فارسیاستفاده كردن، استفاده کردن، بکار بردن، مصرف کردن، استعمال کردن، بکار انداختن، بهره برداری کردن از
شکار گوزنstag-hunt gameواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن دو کنشگر درصورتیکه با یکدیگر همکاری کنند به دستاوردی بزرگ، یعنی گوزن، میرسند و درصورت عدم همکاری، هریک باید به دستاوردی کوچک، یعنی خرگوش، اکتفا کنند
سبک اقدام ـ کاربرد ـ تعاملdoing-using-interacting modeواژههای مصوب فرهنگستانسبک نوآوری یا یادگیری مبتنی بر اقدام و کاربرد و تعامل متـ . سبک اکت DUI mode