گودوشلغتنامه دهخداگودوش . [ گ َ / گُو ] (اِ مرکب ) تغاری بزرگ و سفالین با دیواره ای بلند برای دوشیدن شیر گاو و گوسفند. گاودوش . شیردوش . رجوع به گاودوش شود.
گودگزلغتنامه دهخداگودگز. [ گُو گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شهربابک شهرستان یزد که در 2 هزارگزی خاور شهربابک ، کنار راه شهربابک به یزد واقع شده است . جلگه و معتدل مالاریایی است و 171 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تا
گودگزلغتنامه دهخداگودگز. [ گُو گ ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوده از بخش بستک شهرستان لار که در 20000 گزی شمال خاوری بستک در دامنه ٔ جنوبی کوه بناب واقع شده . گرمسیر مالاریایی است و سکنه ٔ آن 268 تن است . آب آن از قنات و باران
گودگزلغتنامه دهخداگودگز.[ گُو گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دشت خاک بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 37 هزارگزی شمال خاوری زرند و 13 هزارگزی خاور فرعی زرند به راور. سکنه ٔ آن یک خانوار است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <sp
گودیزلغتنامه دهخداگودیز. (اِخ ) دهی است از دهستان اندوهجرد بخش شهداد شهرستان کرمان واقع در 18 هزارگزی جنوب شهداد، سر راه فرعی گوک به شهداد. جلگه و گرمسیر است و سکنه ٔ آن 360 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و