transmutedدیکشنری انگلیسی به فارسیتبدیل شده است، تبدیل کردن، کیمیاگری کردن، تغییر هیئت دادن، تغییر شکل دادن، قلب ماهیت کردن
transmittedدیکشنری انگلیسی به فارسیفرستاده شده، رساندن، پراکندن، انتقال دادن، مخابره کردن، فرا فرستادن، سرایت کردن، فرستا دن
transmuteدیکشنری انگلیسی به فارسیانتقال، تبدیل کردن، کیمیاگری کردن، تغییر هیئت دادن، تغییر شکل دادن، قلب ماهیت کردن