تآکیدلغتنامه دهخداتآکید. [ ت َ ] (ع اِ) دوالهایی که بدان قرپوس زین را با دو پهلوی آن بندند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). «اکائد» و «تآکید» جمع «اِکاد» است و این جمع آن نادر است . (از اقرب الموارد).
توقیطلغتنامه دهخداتوقیط. [ ت َ ] (ع مص ) مغاک کردن باران زمین را. || آب که از بالا چکد. مغاک شدن سنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حفره گردیدن میان صخره . (از اقرب الموارد).
توقاتلغتنامه دهخداتوقات . (اِخ ) شهری است در ارزنةالروم که میان قونیه و سیواس واقع است و درآن قلعه ای استوار و بناهای محکم وجود دارد و تا سیواس دو روز راه فاصله است . (از معجم البلدان ). ناحیه ای در روم شرقی که حکام دانشمند و طبقه ٔ سوم از سلجوقیان بر آن حکومت داشتند. رجوع به حبیب السیر چ خیام
توقدلغتنامه دهخداتوقد. [ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) افروخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). افروخته شدن آتش . (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آتش افروختن و افروخته شدن آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لازم و متعدی است . تلألؤ ست
کله خردیکشنری فارسی به انگلیسیblockhead, booby, bullheaded, jackass, pigheaded, thickhead, woodenheaded
بی شعوردیکشنری فارسی به انگلیسیass, brute, brutish, clod, fatuous, foolish, jackass, mindless, senseless, silly, softheaded, thick-skinned, thickhead, witless
پخمهدیکشنری فارسی به انگلیسیclod, doltish, half-witted, idiot, ignoramus, nincompoop, ninny, oafish, obtuse, simpleton, slow-witted, stupid, thickhead, unintelligent, witless