آمارۀ بسندهsufficient statisticواژههای مصوب فرهنگستانبرای یک پارامتر، آمارهای که توزیع شرطی نمونه به شرط مقدار آن آماره به پارامتر وابسته نباشد
self-sufficiencyدیکشنری انگلیسی به فارسیخودکارآمدی، خودبسی، استغناء، کف نفس، استغناء طبع، خود رایی، خود سری
self sufficiencyدیکشنری انگلیسی به فارسیکافی بودن، خودبسی، استغناء، کف نفس، استغناء طبع، خود رایی، خود سری
کربوکاتیون پلشده بدون کمبود الکترونelectron-sufficient bridged carbocationواژههای مصوب فرهنگستانکربوکاتیونی مانند یون فنیل که در آن تعداد الکترونها برای تشکیل پل با دو پیوند یگانه کافی است