معنی stabilised | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی متن

استحکام بخشیدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilize, reinforce

stabilist

دیکشنری انگلیسی به فارسی

stabilist

برجاکردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilize

برجا شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilize

برجاساز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilizer

ترازگر (هوانوردی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilizer

ثباتآور

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilizer

دارای ثبات شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilize

دارای ثبات کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilize

در واخ شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilize

در واخ کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilize

درواخگر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilizer

ژیروسکوپ تعادلی (کشتیرانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilizer

سکون بخش (کشتی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilizer

متوازن کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilize

ناجنبا کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilize, still

نوسان گیر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilizer

همترازگر (هواپیما)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

stabilizer

پابرجا شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

consolidate, stabilize

پایا کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

settle, stabilize