safestدیکشنری انگلیسی به فارسیامن ترین، امن، ایمن، بی خطر، مطمئن، محفوظ، صحیح، اطمینان بخش، محفوظ از خطر، صدمه نخورده
chafedدیکشنری انگلیسی به فارسیگسسته، بوسیله اصطکاک گرم کردن، اوقات تلخی کردن به، خونکسی را بجوش اوردن، خراشیدن، ساییدن، بههیجان اوردن، سابیدن