10 مدخل
چرت زدن، بدام انداختن، بغرنج کردن، گوریده شدن، با تله گرفتن
مارپیچ، مارپیچی بودن، خزیدن، دارای حرکت مارپیچی بودن، مارپیچ رفتن
snaringly
اره کردن، دید
shawing
نخ ریسی
باریدن برف، برف باریدن، برف امدن
ماشین اره
ارّهکشی چوب بدون ایجاد ارّهخور
رودی که دارای رودپیچهای فراوان است