shootingدیکشنری انگلیسی به فارسیتیراندازی کردن، زدن، رها کردن، پرتاب کردن، جوانه زدن، درکردن، گلوله زدن، رها شدن، امپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سبز شدن
شنآسsand millواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی
شن و ماسهsand and gravelواژههای مصوب فرهنگستانمواد ساختمانیای با اندازۀ درشتتر از سیلت و ریزتر از قلوهسنگ
برداشت لرزهای بادبزنیfan shootingواژههای مصوب فرهنگستانیکی از روشهای لرزهنگاری شکستی برای شناسایی پیکرههایی با بیهنجاری سرعتی متـ . برداشت لرزهای کمانی arc shooting
رئیس زمینfield captainواژههای مصوب فرهنگستانمقامی رسمی که ریاست مسابقات کمانگیری را بر عهده دارد و بر تمام یا بخشی از خط آتش (shooting line) و نیز بر کار داوران نظارت میکند
برداشت بازتابیreflection survey,reflection shootingواژههای مصوب فرهنگستانبهکارگیری روش لرزهنگاری بازتابی (seismic-reflection method) برای تهیۀ نقشۀ ساختار زمینشناختی و عارضههای چینهشناختی
برداشت بالاچاهیuphole survey, uphole shootingواژههای مصوب فرهنگستانثبت زمان سیر موج از چشمهها در عمقهای مختلف چاه با گیرندهای در سر چاه برای تعیین سرعت لایههای سطحی و ضخامت لایۀ هوازده
برداشت شکستیrefraction survey,seismic refraction method,refraction shootingواژههای مصوب فرهنگستانبهکارگیری روش لرزهنگاری شکستی (seismic-refraction method) برای تهیۀ نقشۀ ساختار زمینشناختی