seamsدیکشنری انگلیسی به فارسیدرزها، درز، شکاف، بخیه، درز لباس، خط اتصال، رگه نازک معدن، دوختن، درز گرفتن، درز دادن، بهم پیوستن، بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
shinsدیکشنری انگلیسی به فارسیshins، ساق پا، قلم پا، ساق، قلم پای خوک، گوشت قلم پا، پیاده وباسرعت رفتن