shakeدیکشنری انگلیسی به فارسیلرزش، تکان، تزلزل، ارتعاش، لرز، تکان دادن، تکان خوردن، لرزیدن، متزلزل کردن، بهم زدن، جنباندن، اشفتن، لرزش داشتن
کشت تکانشیshake cultureواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کشت در مایع که در ان با حرکت مداوم و هوادهی امکان رشد میکربهای هوازی فراهم میشود
shakesدیکشنری انگلیسی به فارسیتکان می خورد، لرزش، تکان، تزلزل، ارتعاش، لرز، تکان دادن، تکان خوردن، لرزیدن، متزلزل کردن، بهم زدن، جنباندن، اشفتن، لرزش داشتن
shakerدیکشنری انگلیسی به فارسیشیکر، تکان دهنده، ادم ولگرد و اواره، لرزاننده، ماشین تکان دهنده، ادم مزور و لاف زدن