safeguardsدیکشنری انگلیسی به فارسیحفاظت، حفاظ، پناه، تامین کردن، امن نگهداشتن، حفظ کردن از، حراست کردن
پادمان اداریadministrative safeguardsواژههای مصوب فرهنگستانانواع روشهای حفاظتی طراحیشده برای پاسداری از محرمانگی و صحت و دسترسپذیری دادهها
پادمان اداریadministrative safeguardsواژههای مصوب فرهنگستانانواع روشهای حفاظتی طراحیشده برای پاسداری از محرمانگی و صحت و دسترسپذیری دادهها