remittedدیکشنری انگلیسی به فارسیمجاز است، بخشیدن، خرد شدن، معاف کردن، امرزیدن، پول رسانیدن، وجه فرستادن
سنگ موزونrhythmiteواژههای مصوب فرهنگستانرشتهنوارهای ریزی که حاصل رسوبگذاری چرخهای هستند و بهطور مرتب تکرار میشوند